همسفر شهناز
 برداشت  من از CD نقض فرمان :نقطه ورود به تاریکی ها شرک است، وقتی من شِرکی راانجام بدهم یعنی نقض فرمان کردم وداستان حضرت آدم درواقع شرک رابیان می کند که دربرابر فرمان خدا نافرمانی کرد. وداستان حضرت ابراهیم نقطه مقابل داستان حضرت آدم وحوا است که ازفرمان خدا، فرمان برداری کرد و از کسی که به اوعلاقه زیادی داشت گذشت واین آزمایش رابه عمل در آورد و درادامه گاهی تصور اشتباهی می کنیم مثلا می گوییم  که چرا خداوندبعضی ازانسان ها رابزرگ کرده وجایگاه بزرگی به آنها بخشیده درصورتی که اینطور نیست این بزرگان بخاطر این آزمایشهای سختی که به عمل در  آوردند به این جایگاه رسیدند واین تصور ازحقه های شیطانی است و درادامه ازشرک گفتند که به معنی شریک داشتن است و باید چیزی باشد که ارزش معامله کردن  یا لذت بردن  را داشته باشد وکسب قدرتی باشد تاانسان  را دچارشرک ونافرمانی کند ووقتی نافرمانی می کند بانیروهای منفی پیمان می بندد و به آنها قدرت می دهدو مزیت شرک قدرت است و راهنمایان باسختی وفرمانبرداری کردن وبه عمل درآوردن به این جایگاه مقدس وبزرگ رسیدند وهمانطورکه درCD هم اشاره کردند اگرمی خواهید کسی را ، رها کنید ویاآزاد کنید یادرمان کنید باید خودت آن راتجربه کرده باشی واز آن خارج شده باشید و درمقابل قدرت چیزی وجوددارد اگربتوانیم درک  واحساسش کنیم وازآن دل بکنیم  همان وادی محبت که اگرمحبت رادرک کنیم یواش یواش ازآن قدرت خارج می شویم محبت، عشق بلاعوض است که  اساس کنگره است وقتی دراولین آموزش کارهای ضدارزشی مثل غیبت ،دروغ ،تهمت قضاوت و..خارج شویم یک بخشی ازشرک خود را درست کرده ایم  و متوجه می شویم تا خود  به تعادل نرسیده باشم نمی توانم کسی رابه تعادل برسانم ودرادامه متوجه شدم  انسان ها وقتی پول ومقام داری طرف تومی آیند ووقتی نداری توراترک می کنند وازتو دور می شوند اینها همان ظرفهای تهی هستندخالی ازمحبت که می گویند آنچه باورست محبت است وآنچه نیست ظروف تهی است واین ها چندان تفاوتی بامیکروب ها ندارند.
 همسفر مرضیه
نقطه آغاز ورود به تاریکی ها شرک است یعنی هنگامی که ما شرک را انجام می دهیم نقض فرمان می کنیم داستان حضرت آدم و حوا  ابتدای شرک است که چگونه از بهشت رانده شدند و وارد تاریکی ها شدند این برای آدم و حوا نیست چون اگر برای دو نفر بود ارزش و خواص خود را از دست می‌داد اینکه تقصیر حضرت آدم بوده کاملا اشتباه است و با عقل جور در نمی آید چون به خاطر کار اشتباه کسی انسان های دیگر هم دچار مشکل شده اند مانند کسی که مواد بزند و خماری اش را کس دیگر بکشد این ویژگی قرآن است که عام است یعنی داستان هایی بیان شده که برای یک سری افراد خاص نیست برای همه انسانها قابل اجرا است مانند حضرت ابراهیم که نقطه مقابل حضرت آدم است این اشتباه بزرگ ما است که تصور می‌کنیم خداوند به بزرگان پوئن داده است در صورتی که این جور نیست و آزمایشات زیادی از آن ها گرفته است مثل جنگ از دست دادن بچه ،بیماری وقتی اینها را انجام دادند به درجه کلاه سرخ رسیدند یا در به درجه مقربی رسیدند و جزء صالحین شدند تصور اینکه پیامبران و بزرگان را خداوند اینگونه کرده است  باعث  می‌شود ما نسبت به خدا احساس بدی داشته باشیم و شک کنیم شما را نمی دانم ولی من حسودی ام می شود اگر جایگاهی را ما نادانسته بالا ببریم که خداوند به او داده است دیگر انسان هایی که الگو هستنداز حالت الگو بودن خارج می‌شوند یعنی روش آنها را قبول نمی کنیم پس این قضایا یکی از حقه های شیطان است داستان حضرت آدم شروع قضیه ای است که برای همه کسانی که  نقض فرمان می‌کنند اتفاق افتاده مسئله بعد این است که همه انسانها مشرک هستند بلا استثنا مثل اینکه همه انسان هایی که مواد مصرف می کنند معتاد هستند اگر می‌گویند ما معتاد نیستیم خیال می کنند چون معنی معتاد را نمی دانند انسان هایی هم که روی زمین بارنج و تاریکی زندگی می کنند این ها هم مشرک هستند حالا فرق بین ما  و داستان حضرت آدم چیست؟ کسی که می آید کنگره و سفر خود را آغاز می‌کند دیگر معتاد نیست و مسافر محسوب می شود و در مورد انسان هایی هم که از تاریکی ها خارج می شوند دیگر مشرک نیستند و اسم دیگری می گیرند آزمایشات را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارند تا از جهنم خارج شوند تمام کسانی که در جهنم هستند و قصد خروج ندارند مشرک هستند شرک روی اختیار انسان اثر می گذارد و اختیار انسان را در خیلی از موارد می ‌گیرد هر چند انسان فرمانی صادر کند ولی باز قابل اجرا نیست و دامنه اختیار او کم است عاملی که باعث می‌شود انسان حاضر به شرک و نافرمانی شود کسب قدرت است وقتی انسان نافرمانی می کند با نیروهای منفی پیمان می بندد و این نیروها به او قدرت می دهند اختیار چیز خیلی با ارزشی است .

همسفر خدیجه
انسان ها به وسیله عقل دارای قدرت فرماندهی هستند و اختیار کامل دارند و تمام سعی نیرو های منفی این است که این قدرت را از او بگیرند و یکی از عامل های که باعث می شود ما اختیار کامل خود را از دست بدهیم شرک  ورزیدن است یعنی برای قدرت اختیار خود شریک قرار می دهیم و این اولین قدم و دروازه ورود به تاریکی ها است که در فرامین الهی فردی که با نیروهای منفی هم پیمان شود و شرک بورزد خودش دچار عذاب و گرفتاری می شود اما زمانی که متوجه اشتباه خود شد و سعی کرد از تاریکی ها خارج شود دیگر به آن فرد مشرک گفته نمی شود
البته نیرو های منفی بخاطر اینکه در تاریکی باقی بمانند به او بسیار کمک می کنند مانند ویروس و میکروب ها که خود را مخفی می کنند تا در شرایط مناسب رشد و تکثیر را انجام دهند و در آن زمان خود را آشکار می سازند انسانها مانند ویروس ها برای تکثیر به انرژی احتیاج دارند   و هر کجا انرژی باشد همان جا می روند اما  زمانی که انسان به روشنایی ها قدم می گذارد فقط به دنبال انرژی نیست بلکه دانایی وظرفیت برای او مهم تر است

همسفر الهام

دروازه ی ورود به تاریکیها نقض فرمان یا شرک است ، واینکه‌شرک ‌روی اختیار انسان تاثیر می گذارد  و اختیار را از او می گیرد و وقتی انسان نافرمانی می کند  وبا نیروهای منفی پیمان‌می بنددو نیروهای منفی به او قدرت می دهند دقیقا مثل فردی که‌از راه نادرست یا نقض فرمان ثروتی بدست می آورد که اختیار ثروتش  را ندارد فقط امانتدار آن ثروت است و نتیجه‌این است که اگر انسان بخواهد فرمانده لایقی باشد در مقابل قدرتی که خداوند عطا کرده است باید تسلیم و مطیع فرامین الهی باشد اگر فرمانبرداری کردیم در فرماندهی موفق می شویم‌ ولیکن نقض فرمان کنیم‌ از درجه ی فرماندهی ساقط می شویم.