هیچ مخلوقی ، جهت بیهودگی ، قدم به حیات نمی نهد ، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم ، حتی اگرخود به هیچ فکر کنیم.
آموختیم قبل از هر کاری ، به انجام و چگونگی آن فکر کنیم ، آموختیم که تفکر یک حرکت درونی است که ترسیم کننده رفتارهای بیرونی است . تفکر ، حرکت از یک نقطه مجهول به یک نقطه معلوم است برای اینکه مجهول به معلوم تبدیل شود .تفکر مثبت ، رفتار مثبت و رویداد مثبت و تفکر منفی ، رفتار منفی ، حال بد و اتفاقات بد را به دنبال خواهد داشت .آموختیم که تفکر ، آغاز خلق است و هر رویداد ، اتفاق و یا هر وضعیتی در زندگی ما بوجود می آید و خلق می شود ، نقطه آغاز آن ، از تفکر ما بوده است.انسانهایی وجود دارند که درمرحله ای از زندگی به پوچی وضعف میرسند.در این حالت ،از خداوند می پرسد که چرا مرا خلق کردی ، چرا بایستی من این همه بدبخت باشم ، چرا این همه خرابکاری کردم چطور می توانم این همه خراب کاری را درست کنم ؟!
وادی دوم ، در این مقطع و برای از بین بردن این تفکرات مخرب و ویرانگر و احساس پوچی ، بیهودگی و نا امیدی ، مطرح می شود .نا امیدی ، یکی از مخرب ترین حس هایی است که ممکن است به سراغ انسان بیاید.
انسان موجود قدرتمندی است و خداوند نیروها و قدرت های عظیمی را به او داده است . نیروی منفی ، خوب می داند که انسان با وجود این نیروها و قدرت ها ، شکست ناپذیر است . شیطان ، خوب می داند که انسان را از بیرون نمی تواند شکست دهد . به همین دلیل ، تمام توان خود را به کار می گیرد ، تا این نیروها را از درون ، خنثی کند . نا امیدی ، یکی از همین ترفندها است . نیروی منفی ، با استفاده از حس نا امیدی ، موتورهای تولید کننده نیروهای انسان را از درون خاموش می کند . اینجاست که انسان از حرکت باز می ماند . این حس ، به قدری خطرناک است که حتی ممکن است انسان را به جایی برساند که خودش ، خودش را نابود کند و دست به خودکشی بزند. وادی دوم با پیام بسیار زیبای خود ، ما را در مقابل این نقشه نیروی منفی ، تجهیز و آماده می کند .همه ما دارای خصوصیات و توانایی های خاص خودمان هستیم که نظیر آن وجود ندارد. هر یک از ما ، نسخه ای منحصر به فرد از قدرت ها و توانایی هایی هستیم که خداوند به ما داده است .
اما نکته اینجاست که بر اثر مصرف مواد مخدر و خارج شدن از صراط مستقیم ، وضعیتی به وجود آمده که توانایی های ما ، زیر خروارهای اعتیاد و تخریب های آن ، مدفون شده و اثری از آن دیده نمی شود . طبیعی است که در چنین حالتی ، شخص احساس پوچی و نا امیدی و بی خاصیتی می کند.وجالب اینجاست که این وضعیت قابل تغییراست.او در می یابد که نه تنها به جهت بیهودگی قدم به حیات ننهاده ، بلکه برای هدف بسیار والا ، مقدس و ارزشمند و برای ماموریتی بس عظیم ، پا به عرصه حیات نهاده است . در این حالت ، برای خودش و برای زندگیش و برای خدمتش و برای نقشی که ایفا می کند ، بسیار ارزش قائل است ، خودش را دوست دارد و دیگران را هم دوست دارد و برای دیگران و برای توانایی های دیگران هم ارزش بسیاری قائل است ، همانگونه که برای خودش ارزش قائل است .
.
موضوعات مرتبط:
مشارکت مکتوب
برچسبها:
درمان اعتیاد,
کنگره ۶۰,
عمان سامانی,
مشارکت مکتوب